غمزه اش در جلوه چون با شیوه اش همراه شد،
آه ما بر قامت گیسوی او کوتاه شد.
درد دل با آنکه پنهان داشتیم از دوستان،
اهل عالم عاقبت زین ماجرا آگاه شد.
جان به نذرش گفته بودیم و اجل مهلت نداد،
این شکار شیر ناگه طعمه ی روباه شد.
دل صراط مستقیمی داشت با ذوق لبش،
رفت در جمعیت گیسوی او گمراه شد.
معجز چشمان مستش را که با این خلق گفت؟
کآستان آن دو ابرو اینچنین درگاه شد.
جان چو سربازی ز شطرنج تمناها گذشت،
این پیاده عاقبت خلوت نشین شاه شد.
22/9/94 ساعت 7 صبح